وقتی کارتخریب مجسمه های بامیان به پایان رسید، چون کسی که بر سر جسد عزیزی ایستاده باشد، گریستم. حال، زندان بامیان است و شما مجسمه های باشکوه اش. چون آن زمان که تا آخرین لحظه امید داشتم که دست بردارند از آن همه نفرت، نشسته ام به انتظار که چه کسی حادثه ی نابهنگام را زمین گیر خواهد کرد.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر